ىو سال و نيمگی و سومین یلدای شهراد....
سلاااااااام پسر قشنگم.... خوبی عشقم....نمیدونم از شرمندگی چی بنویسم...رو سیاهم مامانی . باورم نمیشه شش ماهه برای خوشگلم نتونستم بیام و بنویسم... اما دیگه نمیزارم اینجوری بشه... الان که دارم برات مینویسم اواسط دی هست و النا یازده ماهش پرشده و شهراد خوشگلم هم سی ماهگیش تموم شده...فدای دوتاتون بشم من دنیای من هستین.... مامان برات بگه بعد تولد دو سالگیت تا الان روز ها مثل برق و باد دارن میگذرن و فسقلی های من دارن تند تند بزرگتر و عاقل تر و البته شیطون تر میشن... روزهای تابستون جایی مسافرت نرفتیم بخاطر کوچولو هامون...صبر کردیم حداقل یکم بزرگتر و فهمیده تر بشین که هم شما و هم ما زیاد اذیت نشیم ایشالا اگه خدا عمر...
نویسنده :
مامان شهناز
22:41